عرفان نظری و عرفان عملی
عرفان نظری به مجموعه ای از اندیشه های عرفانی اطلاق میشود که موضوع آن ذات حق و ظهورات آن یعنی اسماء و صفات و افعال اوست.
عرفان در بعد نظری علم به خداوند سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهر او و احوال و احکام مبدأ و معاد است. همچنین علم به حقایق عالم و نحوه رجوع آن به حقیقت واحدی که ذات احدی است و در بعد عملی شناخت راه سلوک و تلاش برای رهایی از تنگنای قیود جزئی و در نهایت وصول به بعد انفس و پیدایش وصف اطلاق و کلیت برای آن است.
مسائل عرفان را میتوان بدین قرار ذکر کرد:
- چگونگی پیدایش کثرت (ربط عالم به حق و سیر نزولی عالم)
- بیان مظاهر اسماء و صفات خداوند
- بیان نحوه بازگشت کثرت به وحدت و سیر صعودی عالم
- چگونگی بازگشت(سلوک) که مورد اخیر به عرفان عملی مربوط است.
دو مسئله اساسی عرفان عبارت است از:
الف- توحید چیست؟ ( مباحث وحدت وجود و توابع آن) و
ب- موحد کیست؟ (مباحث انسان کامل و مرتبطات آن)
بخش اول خود دو مبحث مهم دارد:
۱- اثبات وحدت
۲- توجیه کثرت
همچنین موضوعات و مسائل عرفانی مشتمل بر پنج اصل میباشد.
- معرفت شناسی عرفانی
- هستی شناسی عرفانی
- جهان شناسی عرفانی
- انسان شناسی عرفانی
- خدا شناسی عرفانی
عرفان عملی عبارت است از طی مراحل کمالات انسانی بر اساس شیوه و برنامهای خاص برای نیل به قرب الهی و وصول به معرفت الهی و بالاترین مراتب ولایت. (مرتبه حقالیقین و جمعالجمع)
عرفان اسلامی نخست در قالب عرفان عملی و شیوه های زیست عارفانه در دو قرن نخست آغاز اسلام تحقق یافته و سپس با جمعآوری دستاوردهای معرفتی عارفان اهل این طریق رواج یافته است.
سرمایه عارفان عملی جز قلب پاک و نیت خالص در اعمالشان چیز دیگری نیست.
عرفان نظری در بعد فراگیری و تعلیم و تعلم برعلوم متعددی از منطق گرفته تا فلسفه و کلام و آشنایی با اقوال و یافتههای عارفان مبتنی است.
تفاوت عرفان نظری با دیگر شعب علوم اسلامی را میتوان اینطور بیان کرد.
بر حسب موضوع: موضوع فلسفه حقیقت وجود است. موضوع کلام اصول اعتقادی است و موضوع عرفان ذات حق به انضمام تعینی از تعینات است.
برحسب روش: روش فلسفه عقلی است. روش کلام عقلی، نقلی و گاه استناد به تجربه و دیگر روشهاست.
روش عرفان عقلی، کشفی و گاه استناد به نقل است.
بر حسب غایت: هدایت فلسفه علم به احکام و لوازم و اقسام وجود است. هدف کلام اثبات اصول اعتقادات است.
هدف عرفان معرفت به اسماء و اوصاف حق و باطن و غیب عالم است.
دلایل تدوین عرفان نظری از قرن سوم به بعد که اوج آن در قرن هفتم توسط محیالدین ابن عربی میباشد را میتوان موارد ذیل مطرح نمود:
- انگیزه معرفتی: نیاز بشر به هماهنگی بین ابعاد مختلف وجودی و ادراکی اش وی را بر آن داشته توضیحی جامع- عقلانی و هماهنگ از معارف ذوقی و حقایق شهودی خویش به دست دهد.
- توهم مناقضه: اختلاف تعابیر عارفان گاه به تقابل نیز میانجامد و ایشان را به تناقضگویی و صدور کلام بیپایه جلوهگر میکند.
- اتهام تکفیر: برخی سوء تعبیرها و یا شطحیات که یا از تجربیات ناقص و یا از ترجمه نادرست علم حضوری به علم حصولی ناشی میشد و گاه با ظاهر شریعت ناسازگاری داشته و موجب سوء تفاهم بین اهل شریعت میگردید.
- شبهه بیمعنایی یا بیمبنایی: غرابت تجارب عرفانی و دشواریاب بودن مفاهیم و ناتوانی الفاظ و عبارات برای بیان حقایق شهودی باعث پدید آمدن شبهه بیمعنایی یافتههای شهودی یا بیمبنایی یافتههای عارفان میشد که از جانب فلاسفه، متکلمان یا اهل حدیث مطرح میشد.
- ضرورت تعلیمی: لزوم ارشاد مریدان و آشنا ساختن ایشان به آنچه طی مکاشفه و تجلیات و مشاهدات درک خواهند کرد و ضرورت تبیین و شناخت عقاید برای پیگیری از سوء تعبیرها عاملی دیگر برای تدوین علم عرفان نظری بود.
مجموعه عوامل فوق تفاهم با لسان قوم یا عقلای قوم به پیدایش و تدوین عرفان نظری انجامید.
عرفان نظری تا قبل از ابن عربی نظاممند نبود، اما پس از ظهور ایشان مبانی فکری پراکنده به نظم و انسجام قابل ملاحظهای رسید و به صورت یک جهانبینی کامل و نظام فکری منسجم درآمد. پس از محیالدین عرفان نظری بر غالب عارفان و نحلهها و طریقههای اهل تصوف و نیز حکما و حتی متکلمان و مفسران تاثیر نهاد، به نحوی که چهار قرن پس از او حکمت متعالیه صدرالمتالهین شیرازی که به تعبیری محصول پیوند برهان و عرفان و قرآن بوده است، به عنوان یکی از کاملترین نظامهای فلسفی در عالم اسلام پدید آمد و هنوز هم عرفان نظری خصوصا کتابهای ابن عربی و پیروان او نظیر قونوی- عبدالرزاق کاشانی- قیصری- جامی و… به عنوان منابع اصیل دریافت جهان بینی عرفانی رواج دارد.
نظرات شما عزیزان: