کد قالب کانون على و خدا

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 528
بازدید دیروز : 104
بازدید هفته : 632
بازدید ماه : 749
بازدید کل : 56364
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 15 فروردين 1402

« ستايش خدائى را سزاوار است كه چون نبخشايد ، گنجينه احسانش فزونى نيابد و اگر ببخشد ذخاير اعطايش نقصان نپذيرد زيرا هر بخشنده‏اى بجز خداوند ، سرمايه‏اش پايان مى‏يابد و هر كس نبخشايد ، به پستى و بخل شناخته ميشود ولى او خداوند بخشنده‏اى استكه به اعطاى نعمتهاى فراوان منت ميگذارد و بميزان بخشندگيهايش مى‏افزايد ، همه آفريدگان روزيخوار احسان اويند كه روزى همگان را تعهد فرموده و براى هر جنبنده‏اى باندازه معين روزى و توشه‏اى تقدير فرموده است ، هر كس كه بخواهد براه او برود و او را بجويد ، راه روشنى فرا پيشش نهاده است ، بخشندگيش در برابر درخواست نيازمندان ، بيشتر از آنچه از او نخواهند نيست ( مردم چه بخواهند و چه درخواست نكنند از انعامش بهره‏مندند ) آغاز همه چيز است و چيزى بيش از او نيست و فرجام همه چيز است و چيزى پس از او نباشد ، بمردمك چشم ، ياراى آن نبخشد كه به او رسد و ذاتش را دريابد ، روزگار و زمان بر او نگذرد كه بذاتش ديگرگونى دهد و در جايگاهى جاى نگيرد كه جاى بجا ميشود اگر آنچه طلا و نقره در گنجينه كوههاست و گوهرهائى كه در ژرفاى درياهاست بمردم ببخشد در بخشايش او اثرى پديد نيايد و ذخائر احسانش پايان نيابد زيرا گنجينه انعامش آنسان بيكران است كه درخواست مردمان از ميزانش نمى‏كاهد و بخشاينده‏اى است كه بخشش فراوانش از بخشندگيش نكاهد و نيازبرى نيازمندان ساحتش را ببخل نكشاند » (4) در اينجا ، امام ميكوشد كه مردم را از اشتباه بدر آورد تا خداوند را بخويشتن قياس نگيرند و ذات بيكران و نامتناهيش را در محدوده ماده و امكان محصور ندانند و همچون قوم موسى تقاضاى ديدارش را بچشم سرنكنند كه پاسخ ( لن ترانى ) بشنوند پس مردمكهاى چشم را توان ديدن او نيست و ذات نامتناهيش در محصوره زمان و مكان نمى‏گنجد ، زيرا زمان و مكان دو پديده مادى هستند و ذات واجب حق هرگز بخود ممكن نمى‏گرايد ، آغاز همه آغازها است و آغازى بى‏آغاز است و فرجام همه فرجامهاست و فرجامى بى‏فرجام است .

پس از آن امام ، صفات خداوندى را هم كه عين ذات او است به بيكرانگى و بى‏انتهائى مى‏ستايد و ميگويد هر چه ببخشايد از گنجينه وجودش كاسته نگردد و از ترس نقصان انعامش به بخل نگرايد ، زيرا چون اراده‏اش بايجاد تعلق گيرد ، آنچه بخواهد بوجود آورد و كمبودى در خزائن احسانش پديد نيايد ، بعلاوه آنچه در نزد اوست فنا ناپذير است و آنچه در نزد ماست دستخوش فنا است ( و ما عندكم ينفذو ما عند الله باق ) آنگاه پرسشگر را برحذر ميدارد ، كه به انديشه كوتاه خويش بخداى نينديشد و خدا را تنها از راه وحى و پيامبرى و تعليمات آموزگاران آسمانى بشناسد ، زيرا انديشه محدود انسان را توان جهش به قله رفيع مفاهيم فوق مادى نيست و اين فلاسفه كم توان كه ميخواهند تراوشهاى شيار مغزى خود را آنقدر گسترش دهند كه حقايق ماورائى را دريابند سخت در اشتباهند و ترازوى ناتوان و لرزان خرد هرگز بسنجش حقايق ابر ماده راه نيابد و پاى چوبين استدلاليان چنان بى‏تمكين است كه گامى در اين راه بى‏پايان برندارد ، پس بايد خداى را از زبان خودش شناخت كه با فروغ تشعشعات الهام آسمانيش صحيفه مصحف كريم را روشن ساخته و از بيان پيامبرانش حقيقت توحيد را تجلى داده است و هر كه از اين راه برون رود بدام اهريمن افتد و خداى را دگرگونه شناسد ، از اين رو امام ميفرمايد .
« اى پرسنده ، در شناخت خداوند ، بقرآن روى آور و از فروغ راهنمائى آن بهره‏گير و از آنچه از كتاب خدا و سنت پيامبر و روش پيشوايان هدايت بدور است و با دسيسه‏هاى اهريمن همراه است دورى گزين ، كه آموزگاران مكتب آسمانى ، در طريق دانش استوارند و از شناخت ذات خدا بناتوانى خود اقرار دارند و مردم را از تعمق در ذات خداى بازميدارند تو هم بهمين اندازه بسنده باش و خداى را بميزان ناتوان خرد خويش اندازه مگير كه نابود خواهى شد » (5)

درخطبه‏اى ديگر شكوه كبريايى و قدرت و عزت و بى ‏نيازى خداوند را مى‏ستايد و صفات الهى را از زبان بنده‏اى كه با او سخن ميگويد بيان ميدارد و چنين ميگويد .
« همه چيز در برابر او خاكسار است و همه بذات او پايدارند ، نيازمندان را بى‏نياز مى‏كند و خواران را چيره ميگرداند و ناتوانان را توان مى‏بخشد و آشفتگان را پناه ميدهد ، هر كس سخنى گويد گفتارش را ميشنود و هر كس خاموش ماند از رازش آگهى دارد و هر كس زندگى كند روزيش را ميرساند و چون بميرد بسوى خويش بازش ميگرداند .
ديده‏ها ترا نديد كه از تو آگهى دهد بلكه تو پيش از ستايندگان خويش هستى ، آفريدگان را براى ترس از تنهائيت نيافريدى و از آفرينش آنها سودى نجستى ، هر كه را بخواهى از تو پيشى نجويد و و هر كه را بگيرى از تو فرار نكند ، نافرمانى گناهكاران از بزرگيت نكاهد و طاعت فرمانبرداران بر توانائيت نيفزايد و هر كس كه از فرمانت ، خشنود باشد فرمانت را نتواند برگرداند و هر كس از تو روى گرداند از تو بى‏نياز نماند هر رازى در برابر تو آشكار است و هر پنهانى در پيشگاهت هويدا ، هماره پايدارى و پايانى برايت نيست ، پايانى كه از تو گريزى نيست و پناهگاهى كه راه رهائى به سوى تو است . زمام هر جنبنده‏اى بدست تو است و هر زنده‏اى بسوى تو ميرود ، پاك پروردگارى كه آفرينش تو بس بزرگست و اين بزرگى آفرينش در برابر تو كوچك است ، چه اندازه ملك تو در برابر ما هراس انگيز است و چه اندازه مشهودات ما در برابر ناپيدائيهاى ملكوت تو ناچيز است ؟ چقدر نعمت تو در دنيا فراوانست و چه اندازه بهره‏هاى دنيا در برابر نعيم آخرت اندك است ) » (6) براى يگانگى پروردگار دلايلى روشن بيان ميدارد و فرمانبردارى او را واجب مى‏شمارد ، زيرا انسان موجودى ناتوانست و در برابر چنان خداوند توانا و محيط و قاهرى بايد تسليم باشد و از نافرما نيش بپرهيزد و خشنوديش را كه سير در راه تكامل است بجان بپذيرد و از خشمش كه انحراف از راه كمال‏يابى است بهراسد و بداند كه اوامر و نواهى خداوند ، از حكمت بالغه‏ى او برميخزيد و نيكبختى انسان در فرمان‏پذيرى خداوند است از اين روى بفرزندش حسن چنين سفارش ميكند .

« بدان اى پسرك من ، اگر پروردگارت شريكى ميداشت او هم پيامبرانى بسويت ميفرستاد و بزرگى و توانائى خود را بتو نشان ميداد و از كردار و صفاتش آگاهت مى‏ساخت ، بنابراين خدائى جز او نيست و او خدائى يگانه است ، همچنانكه خود را به يكتائى ستوده و هيچكس در قدرت بيكران او شريك و منازع نيست ، هيچگاه الوهيتش پايان نمى‏پذيرد و هميشه هست ، آغاز همه چيز است و براى او آغازى نيست و پايان همه چيز است و خود پايانى ندارد ،
بزرگتر از آنست كه با چشم و دل ، پروردگارى او را دريابى ، پس چون او را چنين شناختى درباره او چنان باش كه كسى با وجود ناچيزى و ناتوانى و نياز فراوانى كه به پروردگار خود دارد در فرمانبردارى او رفتار ميكند و از كيفر او مى‏هراسد و از خشمش مى‏پرهيزد زيرا خداوند ترا فرمان نمى‏دهد مگر به نيكى و ترا باز نمى‏دارد مگر از زشتى » (7)توحيد زيربناى معتقدات اديان آسمانى است و پيامبرانى مبارز و انقلابى انسانى نداى يكتاپرستى را با تحمل جانكاه‏ترين رنجها و دردها در فضاى بشرى انعكاس ميداده و مردم را به پرستش خداى يگانه و پرهيز از هر گونه آلودگى شرك فرا ميخوانده‏اند .

خدا يگانه است و براى او انبازى نيست و حركت تكاملى همه موجودات بسوى مقصد يگانه توحيد است و رمز فلاح انسانها در قبول همين اعتقاد يگانه است ولى اين اعتقاد بايد از پهنه ذهن و اعتقاد در محيط عمل و اجتماع پياده شود و انسانيت هم رنگ و چهره توحيد گيرد و برابرى انسانها همه جا اعلام گردد كه قرآن ميفرمايد ( ان امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون ) .
وحدت انسانها و وحدت جهان پرتوى از يگانگى خداست و اگر انسانها بكثرت گرايند و دچار بيمارى تبعيض‏ها و تضادها و برتريها شوند ، جنگها پديد ميآيد و خونها ريخته ميشود نيكبختى انسانها قربانى جوامع پراكنده و شرك‏آلود مى‏شود .
على كه پيشواى يكتاپرستانست اين دعوت را با انديشه و سخن و گفتارش همه‏جا گسترش ميدهد و با استمداد از حقيقت وحى و تجلى عرفان و استدلال فلسفى و سخن علمى همه‏جا و همه گاه بيان ميدارد و عمرى را با شرك و دستاوردهاى پليد و خطرمند آن مى‏جنگد و مردم را بحقيقت توحيد ميخواند .
و همين خداى واحد است كه با انگيزش پيامبران و فرود كتابها و آموزشهاى آسمانى مردم را بسوى كمال ميخواند ، عواملى كه انسانرا در اين سير مترقى پيش ميراند بعنوان فرائض تشريع شده و عوامل ضد تكامل هم كه مانع حركت انسان بسوى خداست بنام گناه معرفى شده است ، راه كمال‏يابى راه خشنودى خداست و طريق انحراف و تبهكارى هم مسير ناروائى است كه بمفهوم خشم خدا شناخته ميشود ، پس خدا آنچنانكه دشمنان اسلام مى‏گويند خداى خشمگين و عصبانى نيست ، زيرا خشم خدا مانند خشم انسان نيست كه نمودار دگرگونى حال خشمنده باشد ، زيرا هيچگاه حادثه‏اى بر خداى وارد نميشود و حال او را دگرگون نمى‏سازد ، خدا نه محل حوادث است و نه دچار تغيير حال ميشود بلكه همانطوريكه مولف فهيم و عالم تفسير الميزان نگاشته ، رضاى خدا در حركت بسوى خدا در مسير كمال است و سخط و خشم خدا هم در انحراف از جاده كمال‏يابى و سير بسوى خداست كه همه موجودات ، راه پيماى آن صراط مستقيمند و امام همه اين حقايق را در سفارشى كه بفرزند ارجمندش امام حسن فرموده بيان داشته است .
على ( ع ) كه چنين خدائى را بجاذبه الهى و كشش دل به ميزان توان والاى خويش شناخت بدرگاهش نياز ميبرد و چون ناتوانى خويش و توانمندى خداى توانا را بيش از هر كس دريافت و اين فاصله نامتناهى را شناخت براى نزديكى به آستان برين ( الله ) خاشعانه و دردمندانه بمناجات ميپردازد و در تاريكى‏هاى متراكم شب كه همه ديده‏ها بخوابى سنگين فرو رفته‏اند چهره به درگاهش مى‏سايد و از سويداى دل ميخواندش و عاشقانه و عارفانه و مشتاقانه به آستانش چنين عرضه ميدارد .

« بارخدايا تو از هر همدمى بدوستانت دمسازترى و آنانرا كه بتو توكل كنند از هر كس بيشتر نيازشان را برمى‏آورى و بدرخواستشان گواهى ، از رازهائى كه در نهانخانه دلشان پنهانست آگاهى و دردهاى درونشان را ميدانى و از بينش و دريافتشان خبردارى رازهاشان براى تو آشكار و دلهاشان بسوى تو نگرانست ، اگر از تنهائى بهراس افتند ياد تو همدم آنهاست و اگر ناگواريها بر آنان فرود آيد بتو پناه برند و از تو كمك خواهند زيرا زمام همه كارها بدست تو است و هر حادثه‏اى از فرمان تو برميخيزد خداوندا اگر ندانم كه چه ميخواهم و از درخواست خود سرگردان شوم مرا به آنچه شايسته من است راهنمائى فرما دلم را بسوى رشد و كمال رهبرى كن ، كه اين عنايت از هدايت تو بدور نيست و از كفايت و مرحمت تو شگفت نباشد .
خدايا با بخشش خويش با من رفتار كن و مرا بدادگريت وا مگذار ( كه توان عدالت تو را ندارم ) (8)و الحق بايد هم على اينسان سخن بگويد زيرا ميداند كه هيچكس با عمل خويش هر چند شايسته باشد سزاوار پاداش نيكوى خدا نيست زيرا عمل هم پديده توان خداست و كسى از خويش چيزى ندارد و تنها بايد به بخشايش او اميد داشت تا بر بندگانش رحمت آرد و آنها را شايسته نعيم دنيا و آخرت گرداند و در جوار رحمتش جاى دهد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: نهج البلاغه
برچسب‌ها: نهج البلاغه