کد قالب کانون پناه بردن به خدا در زندگی (1)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 830
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 861
بازدید ماه : 15144
بازدید کل : 41899
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1403


2- پناه بردن به خدا و اولیای خدا در زندگی
در اسلام دو تا پناهگاه برای ما معیّن شده:
– یکی دستت را تو دست خدا بگذار، «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏» (بحار الأنوار، ج‏ 49، ص 127)، «حِصْن» با حاء جیمی، با صاد، یعنی اگر می‌خواهی، «حِصْن» یعنی قلعه، آدم وقتی تو قلعه رفت، دیگر خاطرش جمع است، چون دیوار قلعه کلفت است و بزرگ است، آن هم از تو خودش قفل می‌کند، می‌گوید اگر می‌خواهی حرام نشوی، هدر نروی، این طرف و آن طرف تکّه پاره‌ات نکنند، فکرت را ببرند، گوشت را ببرند، چشمت را ببرند، دینت را ببرند، اخلاقت را ببرند، وطنت را ببرند، وجدانت را ببرند، اگر می‌خواهی حفظ بشوی، باید دستت را تو دست خدا بگذاری، این یک پناهگاه، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، «رَبِّ النَّاسِ»، «رَبِّ الْفَلَقِ».
– یک نمونه‌ی دیگر هم گفته، گفته اگر می‌خواهی ضایع نشوی، تو را نبرد، پودرت نکنند که در آخر عمر بگویی هر کاری کردم عبثی، هر کاری نکردم عبثی، چه کارهایی می‌توانستم بکنم، نکردم، چه کارهایی نباید بکنم، انجام دادم، اگر می‌خواهی در آخر عمر به عمر خودت گریه نکنی، «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی‏» (الأمالی، صدوق، ص 235)
حالا یک لطیفه هم می‌خواهم بگویم، دقّت کنید، اگر شما دکتر رفتی، پزشک به شما گفت: «این قرص را بخور»، بعد گفت: «خواستی هم این شربت را بخور»، شمای مریض، من مریض از این حرف دکتر چه می‌فهمیم؟ خواستی قرص بخور، خواستی … می‌گویی معلوم می‌شود ترکیبات شیمیایی قرص و شربت یکی است، منتها قرص جامد است، شربت مایع است، چون می‌گوید قرص را بخوری، خوب می‌شوی، شربت را هم بخوری، خوب می‌شوی، خب یعنی پس موادّش یکی است، هر دویش یکی است. «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏»، «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی‏»، اگر می‌خواهی هدر نروی، موحّد باش، اگر می‌خواهی هدر نروی، رهبر معصوم انتخاب کن. این معلوم می‌شود که دستت را تو دست علی بن أبی طالب بگذاری، او تحویل خدا می‌دهد، دستت را تو دست خدا بگذاری، تحویل علی بن أبی طالبت می‌دهد.
3- شرور ناشی از مخلوقات، نه خالق
– به چه کسی پناه ببریم؟
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/ 1)، «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» (فلق/ 2)، چه جمله‌ای! «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ»، از همه‌ی شرور مخلوقات پناه می‌برم. شرور مخلوقات، مگر مخلوقات شر دارد؟! قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: مخلوقات شر ندارد، شر از آن پیدا می‌شود، در انگور شراب نیست، ما انگور را شرابش می‌کنیم، جادّه خوب است، ماشین هم خوب است، ما بد رانندگی می‌کنیم، «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ». مخلوقات خدا ازش، آهن خوب است، منتها ما از این آهن خنجر می‌سازیم، بعد سر امام حسین را می‌بریم، «مِن شَرِّ مَا خَلَقَ»، از شرّ آن‌چه آفریده شده.
هر چیزی که «مَا خَلَقَ» باشد، مخلوقات همه شر دارند، حتّی خوبی‌هایش. این قرآن ما هست، کتاب ما هست، به قرآن می‌گوییم: «آقا این شر‌ها چی هست؟» می‌گوید: سواد دارد، ولی به سوادش می‌نازد، همین که ناز کرد. به قارون گفتند: «از این پول‌هایی که داری، به فقرا بده، خدا به تو داده» گفت: «خدا به من نداده، «أُوتِیتُهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ عِندِى‏» (قصص/ 78)»، یعنی سواد داشت، ولی مغرور بود. شرّ سواد، غرور است، من فلان مدرک را دارم، من فلان درجه را کسب کردم. خدمت به مردم، احسان به مردم خوب است، اما احسان به مردم هم آفت دارد، منّت می‌گذارد، پول خوب است، ولی بخل می‌کند، زبان خوب است، ولی حرف بد می‌زند، یعنی حتّی خوبی‌ها هم ممکن است اگر مواظبت نکنیم، شر برای ما داشته باشد.
چه بسا افرادی که به اینجا برسند، هم خودشان، هم بستگانشان: ای کاش سواد نمی‌داشت! ای کاش پول نمی‌داشت، این عیب را هم …! «لَا تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنّ‏ وَ الْأَذَى‏» (بقره/ 264)، قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: اگر کمک کردید، نگو من کمکش کردم، نه که به خودش نگویی من، به دیگران هم نگو من به فلانی کمک کردم، اصلاً نگو، هیچی نگو.
– مسئله‌ی دیگر چون خطر دائمی است، پناه بردن هم باید دائمی باشد.
آخر بعضی چیزها دائمی نیست، نیاز به جرثقیل، در یک شهر دو تا جرثقیل می‌خواهیم، همیشه که جرثقیل نمی‌خواهیم، لحاف کرسی برای زمستان خوب است، پنکه و کولر برای تابستان خوب است، بعضی چیزها در یک حالی، در یک زمانی، در یک مکانی مفید است، اما پناهندگی به خدا، برای همه، برای همیشه، از همه‌ی خطرها، همه همه همه، یک بار دیگر، برای همه، کسی نمی‌گوید من.
یک خاطره گفتم در تلویزیون یک وقتی، یک بار دیگر هم بگویم. در هواپیما نشسته بودیم، این خانمی که در هواپیما پذیرایی می‌کند، رفت پشت بلندگو گفت که: «هواپیما تا چند لحظه‌ی دیگر به فرودگاه مثلاً کجا می‌نشیند.» وقتی برگشت، من به این خانم گفتم که: «خب بگو ان‌شاءالله، هواپیما تا چند دقیقه‌ی دیگر ان‌شاءالله، یک ان‌شاءالله بگو»، گفت: «خب ان‌شاءالله نمی‌خواهد، هواپیما کامپیوتر دارد»، دیدم که این خانم نگاهش به کامپیوتر خورده، دیگر می‌گوید خدا لازم نیست، ان‌شاءالله نمی‌خواهد، خودمان می‌گوییم. گفتم: «خانم، این هواپیماهایی که در دنیا سقوط می‌کند، این‌ها کامپیوتر ندارد؟!» گفت: «چرا، همه‌ی هواپیماها کامپیوتر دارد.» گفتم: «پس اگر قهر خدا بیاید، منتظر کامپیوتر من و تو نیست هان، از خدا غافل نشوید، آیت الله حاج آقا میرزا جواد تهرانی، در مشهد، مفسّر، عالمِ عارفی بود، یکی از شاگردهایش می‌گفت: «ایشان رفت روی منبر نشست، هر چه فکر کرد، هیچی یادش نیامد، آمد گفت تمام محفوظاتم پرید.» نگو من حفظ کردم، استاد کمک کرد، رفتی در المپیاد مدال آوردی، الحمدلله، خیلی خب حالا در مسابقه برنده شدی، اما نگو من، پدرم کمکم کرد، پدر کمک کرد، مادر هم کمک کرد، از خدا غافل نشویم. در مکارم الأخلاق امام سجّاد می‌گوید: «نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَهِ»، خدایا وقتی غافل می‌شوم، من را متنبّه کن (15:10). پناهندگی.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسب‌ها: قرآن شناسی