کد قالب کانون انقلاب اسلامي و پيامدهاي معرفتي

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1456
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 1487
بازدید ماه : 15770
بازدید کل : 42525
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 بهمن 1402

تصویر یوم الله 22 بهمن یادبود شهید سلیمانی

انقلاب اسلامي و پيامدهاي معرفتي



چكيده

انقلاب اسلامي ايران تنها براي بهبود وضع معاش مردم شكل نگرفت، بلكه فراتر از اين، يك ماهيت ارزشي و ديني دارد و از اين رو، اساسي ترين وصف انقلاب ايران، «اسلامي» بودن آن است. در اين نوشتار، به راه‌هاي جهاني سازي انقلاب اسلامي ايران براي رسيدن به يك تمدّن اسلامي اشاره شده است.

احياي معنويت انديشي

دستاوردهاي انقلاب در زمينه‌هاي گوناگوني قابل پژوهش و بررسي هستند. اما با توجه به ماهيت ديني انقلاب اسلامي، آثار تربيتي و فكري آن بيش از همه اهميت پيدا مي كند. اگر انقلاب اسلامي فقط موجب ارتقاي وضع معاش مردم شده و نوع حكومت را از استبدادي به نوعي ديگر، كه قابل تحمل باشد تغيير مي داد، چندان نمي شد بر كام يابي آن اصرار ورزيد; زيرا از انقلابي كه وصف لازم آن «اسلامي» است، انتظاراتي فراتر از اين مدّنظر هستند.

انقلاب اسلامي ايران پديده اي بي همتا بود كه از پيش، تحليلي براي آن وجود نداشت و حتي مباني و مقدّمات شناخت آن از انديشه‌هاي جديد، غايب بود. البته كساني مثل آرنولد توين بي به جايگاه معنويت در حيات و تمدن بشري نيم نگاهي انداخته و تهي شدن از معنويت را موجب زوال آن دانسته و معتقد بودند: تمدن آينده از جايي غير از غرب بايد سربرآورد. اما اين مختصر براي انقلابي عظيم با آثار سرشار و جاري بسيارش، به هيچ وجه كافي نبود.

اين انقلاب با بازگشت به حقايق فراموش شده فطري، دين را در منظر انديشه بشري پررنگ و برجسته نمود و در دو سطح «ملّي» و «جهاني» چاره اي باقي نگذاشت، جز اينكه رويكردي نوين به دين، معنويت، انسان و جهان پديد آيد.

انقلاب اسلامي در حقيقت، نوعي انديشه بر مبناي جهان بيني معنوي و متفاوت با علم و فناوري رايج بر پايه جهان بيني مادي از مغرب تاريخ حقيقت و مشرق جغرافياي گيتي به طلوع كشاند و انسان، جهان، جامعه و تاريخ را با روي و نماي الهي، موضوع دانش و انديشه قرار داد. نتيجه اين رويكرد تأمين مباني تازه اي براي دانش و فضاها و شيوه‌هاي دست نخورده اي براي انديشه بوده است.

انقلاب ما تنها تحوّلي در جامعه و نظام سياسي و اقتصادي آن نيست، بلكه دگرگوني در كيفيت حيات فردي و اجتماعي، اصلي ترين شاخص انقلاب اسلامي است كه با گشودن راه هدايت و ايجاد معرفت متعالي و راستين، صورت واقعي خود را مي يابد و مي بالد.

انقلاب اسلامي نمودار انديشه اي معنوي است كه مي تواند رنجوري و ناتواني علم و فناوري را در ساختن تمدن طلايي براي انسان‌ها برطرف كند. انديشه معنوي و پاكي كه از طريق انقلاب اسلامي در قلب تاريخ رسوخ كرد، منظري سبز و روشن به روي حيات بشري گشود كه در چشم انداز آن، ظهور منجي جهاني بسيار نزديك به چشم مي آيد.

بنابراين، پرسش از چيستي و چرايي دستاوردهاي انقلاب اسلامي در قلمرو انديشه، دو پيامد ارجمند به دنبال دارد: يكم. پاسخ به چيستي آن، گستره اثرگذاري انقلاب اسلامي در راستاي اهداف اصيل و اوليه آن را تبيين مي كند. دوم. پاسخ به چرايي، راه شكوفايي و توسعه ثمربرداري در اين عرصه را فراخ مي سازد.


دگرگوني در انديشه‌هاي اجتماعي و سياسي

انقلاب اسلامي كاستي‌ها و ناراستي‌هاي بسياري از نظريات را در حوزه علوم اجتماعي و علوم سياسي آشكار نمود كه در ادامه، به مواردي از آن ها، فهرستوار اشاره مي شود:

1. نظريه‌هاي ماركسيستي انقلاب، با انقلاب اسلامي ايران زير سؤال رفتند; زيرا تاريخچه محتومي كه در اين نظريات براي انقلاب‌ها نوشته شده بود، در انقلاب اسلامي رخ نداد. ماركسيسم سير جوامع را از كشاورزي به سرمايه داري و پس از انقلاب، رسيدن به جامعه كمونيستي مي دانست. انقلاب اسلامي ايران بر خلاف اين سير، از بافت سنّتي به انقلاب غيركمونيستي رسيد.1

همچنين اعتقاد به اينكه «دين افيون ملت هاست»، با خروش ديني مردم انقلابي ايران، تهي و تباه گرديد. حتي نظريه پردازان ماركسيسم ساختارگرا، كه مي كوشيدند نظريه ماركسيستي انقلاب را بازسازي و اصلاح كنند، در برابر انقلاب ايران به ضعف تحليل‌هاي خود اعتراف كردند.2

تدا اسكاچپول، از متفكران ماركسيسم ساختارگرا، معتقد بود: يك انقلاب سياسي با تغيير حكومت، بدون تغيير در ساختارهاي اجتماعي صورت مي گيرد و در اين انقلاب، منازعات طبقاتي نقشي ندارند. اما يك انقلاب اجتماعي عبارت است از: انتقال سريع و اساسي دولت و ساختارهاي طبقاتي يك جامعه، كه اغتشاشات طبقاتي از پايين جامعه همراهي و در بخشي حمل مي شود. چنين انقلابي در شرايط ويژه اجتماعي ـ ساختاري و بين المللي صورت مي پذيرد; مثلا، فشار سياسي بين المللي يا شكست دولت در يك جنگ نظامي.3 اما انقلاب ايران نشان داد كه موضوع طبقات و كشمكش و تضاد ميان آن‌ها بدون مبنا بود، بلكه اين انقلاب با قدرت فكر و فرهنگي اسلام شيعي و بدون شرايط خاص بين المللي، به پيروزي رسيد; انقلابي سياسي اجتماعي كه هم روابط قدرت را دگرگون كرد و هم در ساختار اجتماعي و نهادهاي آن تحولي ژرف پديد آورد و حتي بر معادلات و روابط بين المللي نيز آثار قابل توجهي بر جاي نهاد.

2. نظريه پردازاني كه انقلاب‌ها را بر اساس نظام «اقتصاد جهاني» تحليل مي كردند، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، عناصري همچون فرهنگ، ايدئولوژي، رهبري و دين را بيشتر مورد توجه قرار دادند.4

3. نظريه «ولايت فقيه» با انقلاب اسلامي، وارد عرصه انديشه‌هاي سياسي شد و پژوهش‌هاي گسترده اي را در اين وادي رقم زد، تا جايي كه امروز، مطالعه نظريه‌هاي دولت، بدون شناخت نظريه ولايت فقيه ناقص مي ماند.

4. تأثير بسزاي انقلاب اسلامي بر نظريه‌هاي جامعه شناسي دين، اهميت فراواني دارد. پيش از اين، دين را در فرايند افسون زدايي از جامعه و تحقق عقلانيت و بلوغ عقلي در سير تكامل خطي جامعه، رو به كاهش مي ديدند.5 ولي انقلاب اسلامي تكاپويي كامياب بر خلاف همه اين انديشه‌هاي خام بود.


روياوري جهاني به دين

از مهم ترين پيامدهاي تاريخ ساز انقلاب اسلامي، اقبال مردم جهان به اسلام و دين به معناي عام است. رواج انديشه‌هاي اسلام خواهي در بين مسلمانان، تقويت و تعميق بيداري اسلامي، پديد آمدن جنبش‌هاي اسلامي در كشورهاي عربي و خاورميانه6 و رشد اسلام گرايي در غرب و شرق دور، همه از كاركردها و رهاوردهاي انقلاب اسلامي در حوزه انديشه و تحوّلاتي است كه در تفكرات مردمان و فراتر از جغرافياي سياسي اين انقلاب رخ داده اند. انقلاب اسلامي حتي سبب شد كه پيروان اديان ديگر به دين خود رويكردي تازه داشته باشند و با ايمان هر چه بيشتر به دين خود اقبال ورزند.

جان نيزبيت و باتريشيا آبردين در كتاب دنياي 2000 مي نويسند: «در آمريكا، نسلي كه در طي دهه 1970 هرگونه مذهب سازمان يافته را مردود مي شمرد، امروز همراه با فرزندان خود به نيايشگاه‌ها بازمي گردد... يهوديان تجديدنظر طلب، كه پنجاه سال پيش هرگونه اشاره به رويدادهاي ماوراي طبيعي را از كتاب‌هاي دعا حذف كرده بودند، اينك ارجاع مجدّد به معجزات، اسطوره‌ها و ظهور مسيح را در دستور كار خود قرار داده اند. مورمون‌ها (mormon) سال 1987 را به دليل جذب 27400 گرونده جديد بهترين سال تاريخ 158 ساله خود اعلام كردند. جشنواره‌هاي محلي و ناحيه اي مذهب «شينتو» (shinto) در ژاپن همزمان با مراسم آييني چرخه‌هاي زندگي و بازگشت به معابد، رونقي تازه يافته است.

...جوانان چيني و اتحاد شوروي (سابق) به رغم فضاي ضد مذهبي مدارس خود، با كنجكاوي به مجامع مذهبي نظر دوخته اند و در نهايت، ريشه همه اين تحولات را يافته و مي نويسند: نوعي نيروي سياسي توانمند بر اساس اصول گرايي اسلامي ايران، افغانستان و كشورهاي عرب را فرا گرفته و طبقات متوسط غربي شده تركيه و مصر را هم تحت تأثير قرار داده است.»7

هارود رو كوكسي، يكي از مدرّسان الهيات دانشگاه «هاروارد»، مي گويد: «پيشگويان سه دهه پيش تر، كه خبر از عقب نشيني مذهب در برابر تجدّد مي دادند، به هيچ وجه نمي توانستند روند احياي مجدّد مذاهب را پيش بيني كنند.»8

شلوغ شدن كليساها، برگزاري همايش هايي در باب «رابطه علم و دين»، نظرسنجي هايي كه نشان دهنده انفجار معنويت گرايي در متن تمدن غرب هستند،9 علاقه والدين به افزايش آموزش‌هاي ديني در مدارس، توسعه انجمن‌هاي مذهبي و حتي ابراز دين داري و ياد خدا در نطق‌هاي انتخاباتي رياست جمهوري آمريكا و رشد شاخص توليد و استقبال از فيلم هايي با موضوعات ديني و افزايش 20 درصدي چاپ كتاب‌هاي مذهبي در برابر رشد 6 درصدي ساير كتاب‌ها در آمريكا10 همه حاكي از روياوري جهاني دين هستند.

هفته نامه فرانسوي آبزرواتر از قول آندره مالرو مي نويسد: «قرن 21 يا وجود نخواهد داشت و يا قرن مذهب خواهد بود.» سپس مي افزايد: «پيش بيني مالرو به حقيقت پيوسته است.»11

هزار ساغر آب حيات

پس از انقلاب اسلامي، با كانوني شدن اسلام در داخل كشور، به طور طبيعي و منطقي، توجه و تفكر انديشمندان به اسلام افزايش يافت و بحث‌هاي علمي در اين باره، امروز ما را به جايي رسانده است كه از «جنبش نرم افزاري» و نظريه پردازي بر اساس مباني ديني در حوزه علوم انساني سخن مي گوييم و طرح‌هاي جديد و پويا به منظور توليد دانش، مطرح شده اند و اين اساسي ترين مرحله تمدن سازي و تحوّل تاريخ است كه انقلاب اسلامي آن را پديد آورده و مي رود تا بر تمامي انديشه‌هاي كفرآميز و دانش‌هاي برآمده از آن خط بطلان بكشد.

انقلاب اسلامي واقعه اي بود كه علوم انساني را در دو بُعد اثباتي و آرماني به جهش رساند و روح تازه اي در آن‌ها دميد. پس از انقلاب اسلامي، مي توان از حكومت اسلامي و ساز و كارها و نهادها و روابط قدرت در آن سخن گفت و حكومت آرماني اسلام را نيز به عنوان آرزويي دست يافتني ترسيم كرد.

پس از انقلاب، مي توان جامعه اي را مطالعه كرد كه به طور نسبي ساختارها و روابط اجتماعي آن بر مباني دين استوارند و كاركرد ساختارها و عناصر گوناگون اجتماعي آن با انگيزه‌هاي معنوي و در چارچوب احكام اسلامي تحقق مي يابند; جامعه اي كه مردم سالاري در آن تعريفي ديني پيدا مي كند و همه چيز بر پايه اراده مردمي است كه با ايمان و عمل ديني زندگي مي كنند. همچنين وضعيت آرماني چنين جامعه اي با جامعه آرماني كمونيستي و ليبراليستي كاملا متفاوت است.

روان شناسي، هنر، اقتصاد، مديريت و ساير حوزه‌هاي مطالعات انساني با ارزش‌هاي جديدي كه انقلاب اسلامي طرح نمود، تفسيري تازه يافته و فضايي بكر براي انديشه و تفكر به وجود آورده كه لبريز از ميوه‌هاي نچيده است.

نظريه‌هاي جديد در فلسفه هنر، كه از سوي انديشمندان مسلمان، به ويژه شهيد آويني مطرح شدند;12 تلاش هايي كه براي طرّاحي «نظام اقتصاد اسلامي» در سطح خرد و كلان صورت مي گيرند;13 طرح نظريات و پژوهش‌هاي نوين در روان شناسي كه به جاي مطالعه رفتار و ذهن يك نوع حيوان مترقّي، به پژوهش در ژرفاي هستي انساني، كه مقام خليفة الهي دارد، مي پردازند;

14 طرح ديدگاه‌هاي معنوي درباره درمان و سلامت و روش‌هاي پزشكي با تكيه بر ابعاد معنوي و روحاني وجود انسان;15 و كتاب هايي كه در حوزه مديريت اسلامي نگاشته شده اند،16 همه در پرتو تحوّلي مبارك به وجود آمده اند كه ارزش‌هاي الهي و ديني را به جاي ارزش‌هاي موهوم مادي نشانده اند.



گشايش گره‌هاي فكري

انقلاب اسلامي افزون بر پرتوافشاني در علوم، با رساندن امواج انديشه‌هاي معنوي به كوير خشكيده فلسفه و علم معاصر، آثار بسزايي بر جاي نهاد. در چند قرن گذشته، اين پندار به وجود آمده بود كه انديشيدن و پژوهش، با مباني مادي و روش تجربي، دانش را بي طرف مي كند و جهاني به پيش مي برد.17 اما نظريات جديد در فلسفه علم نشان مي دهند كه تجربه‌ها و استنتاجات برآمده از آن ها، به ناچار تابع مباني و ارزش هايي هستند كه زيرساخت فرضيه‌هاي علمي را تشكيل مي دهند.18

در اين بحران، دو راه فراروي علم است: يا اينكه بپذيرد همه ارزش‌ها شخصي و ناپايدارند و ملاكي براي برتر نهادن ارزش‌هاي گوناگون وجود ندارد و در نتيجه، علم به سوي نوعي هرج و مرج پيش مي رود; چنان كه برخي از نظريات جديد فلسفه علم در غرب به اين سو رفته اند;19 و راه دوم اين است كه ملاكي براي شناخت ارزش‌هاي برتر و حتي صحّت و سقم آن‌ها بيابيم تا ارزش‌هاي درست و نادرست را معرفي نمايد و اين تنها راه سامان يافتن علم است.

انقلاب اسلامي ايران در روزگاري، كه بحران بازنمايي و كاشفيت علوم جديد را گرفتار كرده بود، با طرح ارزش‌هاي معنوي به گونه اي جذّاب و تأثيرگذار، مباني و منظرهاي نويني را به انديشمندان معرفي كرد كه با آن مي توانند علم راستين را از علوم پندارين جدا سازند و علم حقيقي را به پيش برند.20

بدين سان، آثار انقلاب اسلامي در حوزه انديشه، به پرسش‌هاي بي جواب امروز، پاسخ شايسته اي داد: پرسش هايي كه حتي متن سؤال آن ها، هنوز براي انديشمندان به خوبي معلوم نشده بود و تنها حيرت آن ظهور كرده بود. پرسش از رابطه علم و ايمان و معنويت، انواع علل غيرمادي در توضيح پديده‌هاي طبيعي و اجتماعي، و كاركردهاي غير مادي علم از اين جمله است. امروزه براي پاسخ بسياري از مجهولات، پژوهش هايي در قلمروهاي فراطبيعي انجام شده اند.21 از فيزيك تا روان شناسي به انديشه‌هاي عرفاني و فراطبيعي متمايل گشته اند، اما سرانجام، آموزه‌هاي ناب دين حق گره گشا خواهند بود.

هم از اين روست كه حضرت امام خميني(قدس سره) در نامه اي كه به سران ابر قدرت رو به زوال شرق نوشتند، آنان را دعوت كردند تا نخبگانشان را به قم بفرستند و آثار بزرگان حكمت و عرفان اسلامي را مطالعه كنند.


 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: مناسبتی