کد قالب کانون اشغال لانه جاسوسی امریکا زمینه ها و پیامدها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3801
بازدید دیروز : 1574
بازدید هفته : 6601
بازدید ماه : 20884
بازدید کل : 47639
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : جمعه 13 آبان 1402

عکس نوشته 13 آبان - عکس نودی

در هیئت حاکمه امریکا دو خط مشی متضاد وجود داشت:

1- یک خط مشی، معتقد به اعمال روش شدت عمل و برخورد نظامی و ابراز قدرت امریکا بود که محور اصلی این تفکر برژینسکی بود و افراد دیگری هم از او حمایت می کردند.

2- خط مشی دوم که روش مسالمت آمیز را عنوان می کرد نماینده اصلی اش ونس وزیر خارجه بود، ونس وقتی که مسئله اجرای عملیات نظامی برای نجات گروگان ها جدی می شود دلایل خود را چنین توضیح می دهد: "دست زدن به عملیات نظامی در ایران علاوه بر اینکه جان گروگان ها را به خطر خواهدانداخت ممکن است منافع ما را در منطقه خلیج فارس به خطر بیندازد و ایران را به بلوک شوروی سوق دهد. به فرض اینکه ایران برای مقابله با مابه شوروی متوسل نشود، آیت الله خمینی این قدرت را دارد که با تهییج پیروان خود و بهره گیری از حس شهادت طلبی شیعیان جنگ مقدسی را علیه ما راه بیندازد و چه بسا که از عملیات نظامی امریکا برای متحد ساختن جهان اسلام علیه غرب استقبال کند.

من همچنین بر این عقیده ام که گروگانگیری با مسائل داخلی ایران ارتباط دارد و پس از آنکه سازمان های جمهوری اسلامی در جای خود استقرار یافتند آیت الله خمینی دستور آزادی گروگان ها را صادر خواهد کرد.

آیت الله خمینی به همین دلیل هنگامی که مذاکرات برای حل مسئله به نتیجه می رسید، اتخاذ تصمیم درباره گروگانها را به تشکیل مجلس موکول کرد.

تنها چاره منطقی و واقع بینانه در برابر ما این بود که ضمن ادامه فشار سیاسی و اقتصادی بر ایران منتظر فرا رسیدن موقعی باشیم که نگاهداری گروگانها دیگر ارزشی برای آیت الله خمینی نداشته باشد. چنین انتظاری دردناک بود ولی بخاطر منافع ملی امریکا و حفظ سلامت گروگان ها می بایست تاب تحمل آنرا داشته باشیم.

تصمیم آزاد کردن گروگانها با توسل به زور آنهم در مرکز یک شهر پنج میلیونی که بیش از شش هزار مایل با امریکا فاصله دارد و برای رسیدن به آن باید از فراز سرزمین های ناشناخته و صعب العبور پرواز کرد با عقل جور در نمی آمد.

ونس می افزاید: من گفتم که در مذاکره با متحدین خود به منظور اعمال مجازات های سیاسی و اقتصادی علیه ایران به پیشرفت های قابل ملاحظه ای نائل شده ایم و اگر در این شرایط بدون اخطار قبلی به آنها، دست به عملیات نظامی بزنیم این تصور پیش خواهد آمد که قصد فریب آنها را داشته ایم... درباره خود گروگانها گفتم که با اطلاعاتی که ما در اختیار داریم خطری متوجه آنها نیست و از نظر جسمی و بهداشت در وضع رضایت بخشی بسر می برند. گزارش پزشکان صلیب سرخ هم که اخیرا از آنها دیدن کرده اند این نظر را تائید می کند... به فرض اینکه ما بتوانیم عده ای از گروگان ها را آزاد کنیم، ایرانی ها می توانند تعداد ببیشتری گروگان از بین روزنامه نگاران و سایر اتباع امریکایی که هم اکنون در ایران هستند بگیرند و در اینصورت وضع ما از گذشته بدتر خواهد بود. مضافا بر اینکه تمام منطقه را با این عمل بر ضد خود تحریک کرده ایم. منافع ملی ما در تمام منطقه به خطر خواهد افتاد و زمینه برای یک جنگ اسلام و غرب در آینده فراهم خواهد شد. در پایان من به خطر نفوذ شوروی در منطقه اشاره کردم و گفتم شوروی از عملیات نظامی ما در ایران بهره برداری خواهد کرد و خطر افتادن ایران به دامان شوروی ها با این عمل افزایش خواهد یافت" (14)

اختلاف نظرها در کاخ سفید بویژه میان ونس و برژینسکی گاه بصورت تند و حاد درمی آمد اما برخلاف تصور برخی مبنی بر دوگانگی در هیئت حاکمه امریکا این دو خط مشی ادغام شده و سناریویی از آن بدست آمد بدینقرار که در ابتدا بجای توسل به قوه قهریه، از تدابیر دیپلماتیک و اعمال فشار از طریق سازمانهای بین المللی برای حل مسئله استمداد شود و اگر بی حاصل بود از قوه قهریه استفاده شود. به همین دلیل از همان نخستین روزها که تلاش های دیپلماتیک آغاز شد، در پنتاگون نیز گروهی مشغول بررسی امکانات اقدام نظامی علیه ایران شدند و به هراندازه که در ترازوی سیاست امریکایی کفه روش دیپلماتیک و فشار سیاسی، اقتصادی بی حاصل تر و سبک تر می شد کفه توسل به قوه قهریه سنگین تر می گردید و چون مباحثات طرفداران هر دو خط مشی پس از تعیین سناریو همچنان ادامه داشت، هر چه روش سیاسی ناکارآمدی بیشتر نشان می داد دلایل طرف مقابل چیره تر شده و موافقان بیشتری می یافت. هامیلتون جردن می نویسد که در روز جمعه 9 نوامبر (18 آبان 58) در جلسه کاخ سفید "کارتر پس از شنیدن استدلال های ونس و برژینسکی، بدون اینکه صریحا نظریات برژینسکی را رد کند، بیشتر نظر ونس را درباره خویشتن داری و ادامه تلاش برای حل مسالمت آمیز مسئله گروگان ها دنبال کرد ... در عین حال در تعقیب نظر برژینسکی برای شدت عمل، در صورت بی نتیجه ماندن تلاش برای حل مسالمت آمیز مسئله، از وزیر دفاع پرسید: امکانات نظامی ما در منطقه چیست؟ ..." (15)

مطالعات مرحله عملیات نظامی نیز در ابتدا که تصور می شد گروگانها در همان روزهای اول آزاد می شوند بدین منظور انجام گرفت که با آزادی گروگان ها دست به عملیات تلافی جویانه و اقدامات نظامی تنبیهی علیه ایران بزنند و خسارات اقتصادی با حداقل تلفات انسانی را به ایران وارد کنند اما ادامه گروگانگیری افکار امریکایی ها را در مورد عملیات تلافی جویانه بلافاصله پس از آزادی گروگانها تغییر داد. (16)

بنابراین با ادامه گروگانگیری و خنثی شدن این تفکر، اجرای علمیات نظامی خود به دو مرحله تقسیم شد:

1- اجرای عملیات نجات گروگان ها

2- پس از نجات گروگان ها، اجرای علمیات وسیع تلافی جویانه و تنبیهی علیه ایران برای اعاده حیثیت امریکا (17)

مرحله اول سناریوی امریکایی:

این مرحله که عبارت از اتخاذ روش های سیاسی، اقتصادی و افزودن بر فعالیت از طرق معمول و غیر دیپلماتیک بود با شگردهای زیر به اجرا درآمد.

1- تماس با ایرانی ها از طریق میانجیگری سازمان آزادیبخش فلسطین که مورد احترام و محبوبیت ایرانیان بود و نیز از طریق لیبی که متحدین ایران به شمار می آمد و رهبران ساف و لیبی تماس های نزدیک و دوستانه ای با برخی از رهبران ایرانی داشتند. در این رابطه علاوه بر وساطت آنها، هیئتی از رهبران کشورهای اسلامی نیز به منظور میانجیگری مورد نظر بودند. همچنین ارتباط با ایران از طریق سازمان ملل که منجر به سفر کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل به تهران شد. او چند بار با قطب زاده وزیر خارجه و دوبار

با آیت الله بهشتی و چند تن از اعضای شورای انقلاب ملاقات کرد اما امام خمینی درخواست دیدار دبیر کل سازمان ملل متحد را نپذیرفت و دانشجویان پیرو خط امام نیز تقاضای دیدار او را رد کردند. والدهایم پس از بازگشت از ایران به مقامات امریکایی می گوید که آنها چاره ای جز تحویل شاه به ایران ندارند.

2- افزایش فشارهای بین المللی بر ایران: "از بدو اشغال سفارت امریکا، کاخ سفید تمایل داشت که مسئله گروگانگیری را به مراجع بین المللی بکشاند زیرا با تکیه بر اساسنامه سازمان ملل متحد و بر اساس حقوق بین المللی، خود را قربانی یک "توهین غیر قابل اغماض "قلمداد می نمود و وانمود می کرد که این توهین از طرف کشوری به او شده که حتی "قواعد ابتدایی" احترام به قراردادهای بین المللی را زیر پا گذاشته است. در چهارم دسامبر 1979 (13 آذر 1358) شورای امنیت سازمان ملل متحد بعد از چهار روز گفتگو تصمیم گرفت از دولت ایران بخواهد که "بلافاصله کارکنان زندانی سفارت امریکا در تهران را آزاد نماید (18) " و هر پانزده عضو شورای امنیت از جمله شوروی به آن رای مثبت دادند (19) . کمی پس از آن نماینده امریکا در سازمان ملل اظهار داشت که اختلاف بین ایالات متحده و ایران نیست بلکه مسئله بر سر اختلاف ایران و جامعه بین المللی است. ایران قطعنامه 457 شورای امنیت را رد کرد در حالی که امریکایی ها انتظار داشتند این اقدام موجب تعدیل روش ایران شود ولی برعکس تب انقلاب در ایران بالا گرفت و سازمان ملل نیز هدف اعتراضات و شعارهای تند قرار گرفت.

در واقع واشنگتن با کشیدن مسئله به صحنه بین المللی می خواست ایران را منزوی کند تا بتواند حیله ها و فشارهای بعدی خود را علیه این کشور - به این بهانه که همه راه های قانونی را بکار گرفته تا اختلاف بصورت مسالمت آمیز حل شود - توجیه نماید.

دادگاه بین المللی لاهه نیز بدنبال شکایت امریکا در روز 15 دسامبر با اتفاق آراء گروگانگیری را محکوم کرد. اداره مهاجرت امریکا نیز اخراج 9000 ایرانی را از امریکا تحت تعقیب قانونی قرار داد.

3- ایجاد تضیقات سیاسی و اقتصادی علیه ایران: سایروس ونس در اوایل ماه دسامبر 79 (حدود 10 آذر 58) به اروپا (لندن، پاریس، رم و بن) سفر کرد تا همکاری آنها را برای ایجاد فشارهای اقتصادی علیه ایران جلب کند. این ممالک در مورد تحقیر امریکا از طرف ایران با آنها همدردی کردند و خود نیز در وضع ناراحت کننده ای قرار داشتند زیرا در عین نیاز به نفت خاور نزدیک و ایران نمی خواستند سیاست خود را جدا از امریکا یا در مقابل آن یا بی تفاوت نشان دهند. در 12 نوامبر 79 (21 آبان 58) کارتر دستور قطع خرید نفت ایران را صادر کرد. اگر چه این اقدام در داخل خود امریکا باعث کمبود نفت و بنزین و گرانی و نارضایتی مردم می شد. کارتر از کشورهای غربی نیز خواست که از خرید نفت اضافی ایران خودداری کنند و آلمان، فرانسه، ایتالیا و انگلیس پاسخ مثبت دادند. البته برای امریکا چشم پوشی از نفت ایران که تنها 3% مصرف آنرا تشکیل می داد آسان بود زیرا صادرات سالانه 25 میلیون تن نفت ایران به امریکا نسبت به 402 میلیون تن کل واردات نفتی امریکا ناچیز بود در صورتی که همین مقدار نفت برای اروپایی ها مهم بود. دستور کارتر در برخی از محافل در ایران این انتقاد را درپی داشت که چرا ایران پیشدستی نکرده و خود اقدام به قطع صدور نفت به امریکا ننمود.

4- بلوکه کردن اموال ایران: بدنبال قطع خرید نفت ایران، ایران تصمیم گرفت سپرده های خود را از بانکهای امریکایی بیرون بکشد که در روز 14 نوامبر (23 آبان 1358) کارتر دستور مسدود شدن دارایی های ایران در کلیه بانکهای امریکایی و شعب خارجی آن را صادر کرد و اروپایی ها هم از آن حمایت نمودند، دارایی های ایران که در بانک های مختلف امریکا به امانت گذاشته شده بود خصوصا در چیس مانهاتان بانک بالغ بر 7 میلیارد دلار می شد که اگر همه آنرا هم بیرون می کشیدند تاثیر مهمی بر اقتصاد امریکا نمی گذاشت. دیوان عالی لندن نیز دارایی های ایران در انگلستان را توقیف کرد. در فرانسه نیز امانت های پولی ایران دچار اشکال شد. دولت ایران متقابلا در 23 نوامبر اعلام کرد که از بازپرداخت وامهای خارجی خود سرباز می زند و شکایتی برای باز گرداندن 5/56 میلیارد دلار اموالی را که شاه از ایران خارج کرده بود به دادگاه عالی نیویورک تسلیم کرد.

5- خروج شاه از امریکا: جز دیگری از مرحله سیاسی سناریوی امریکایی، ترتیب دادن خروج شاه و گرفتن بهانه از دست ایرانی ها بود. برژینسکی می گوید: با وجود هماهنگی کلی در اقدامات مربوط به رهایی گروگانها، بر سر این مسئله نیز اختلاف نظرها بروز کرد.

ونس (وزیر خارجه) و ماندیل (معاون رئیس جمهوری) و تا حدودی براون معتقد بودند که خروج شاه به حل مسئله کمک خواهد کرد و بهانه را از دست دانشجویان خواهد گرفت زیرا بهانه اصلی آنها برای حمله به سفارت، حضور شاه در امریکا بود. از طرفی این نگرانی وجود داشت که ایرانی ها بگویند امریکا شاه را فراری داده و دست به تلافی علیه گروگانها بزنند. برژینسکی نیز این عمل را مغایر با شرف و سنن ملی امریکا و به معنای تسلیم شدن در برابر خواسته های اشغالگران می دانست. کارتر در ابتدا می گفت تا وقتی امریکائیان در اسارت هستند، شاه را وادار به خروج از امریکا نخواهد کرد اما ونس سرانجام او را قانع کرد که بازگشت شاه ممکن است به تسریع در آزادی گروگان ها کمک کند و کارتر که مانند سایر مقامات امریکا نمی خواست کمترین شانس را از ست بدهد متقاعد شد اما با اعلام اینکه مکزیک علیرغم آنکه وعده داده بود هر وقت شاه بخواهد می تواند به مکزیک بازگردد، گفته است شاه را نمی پذیرد، وضع کاخ سفید دوباره بحرانی شد و مناقشات تند و نامطبوع میان آنها را شدیدتر کرد. مقامات امریکا هم اگر چه شاه مایل بود به مصر برود اما شدیدا با آن مخالفت می کردند زیرا بیم آن داشتند که حضور شاه موقعیت سادات را به خطر افکند و در روند اجرای کمپ دیوید خللی بوجود آید و در نتیجه به زیان منافع منطقه ای و جهانی امریکا تمام شود. مقامات امریکا به مدت دو هفته با رهبران بسیاری از کشورهای اروپایی و غیر اروپایی برای قبول شاه در آن کشورها مذاکره کردند اما هیچ کشوری حاضر به پذیرفتن شاه نشد تا اینکه هامیلتون جردن با استفاده از سابقه آشنایی که در جریان امضای قرارداد کانال پاناما با ژنرال عمرتوریخوس مرد قدرتمند این کشور بسیار کوچک حوزه امریکای لاتین پیدا کرده بود توانست با سفر به پاناما او را راضی به پذیرفتن شاه نماید. شرح تفصیلی بی خوابی ها و آوارگی های هامیلتون جردن و دوره گردی او به منظور یافتن پناهگاهی برای شاه و جزئیات مربوط به جلب موافقت پاناما را در کتاب او بنام بحران بخوانید.

شاه با این شرط که در صورت نیاز به عمل جراحی مجدد و تشخیص پزشکان دوباره به امریکا مراجعت کند، روز 15 دسامبر 79 (14 آذر 58) با یک هواپیمای نظامی و در کنار همراهانش به پاناما پرواز کرد.

دانشجویان پانامایی در اعتراض به حضور شاه دست به اعتراض زدند و دوباره پس از دهسال برای اولین بار پاناما شاهد اغتشاش و درگیری خیابانی بود.

صورتحساب های مالی سنگین که از سوی پانامایی ها برای شاه داده می شد سؤ ظن هایی را در مورد سؤ استفاده از ثروتمندترین مرد جهان برانگیخت و انتشار شایعاتی در مورد سفر وکلای فرانسوی ایران به پاناما و تسلیم مدارک و اسنادی برای استرداد مجرم طبق قوانین بین المللی شاه را به وحشت انداخت و در این اثناء مسئله برداشتن طحال شاه به تشخیص پزشکان و لزوم مراجعت مجدد او به امریکا بحران دیگری را بوجود آورد و اعزام تیم پزشکی امریکا برای انجام عمل جراحی در پاناما نیز اختلافاتی را میان پزشکان پانامایی و امریکایی بوجود آورد که خود مشکل مضاعفی بود.

احساس ناامنی شاه پس از دو ماه و نیم اقامت در پاناما و ترس او از تحویل دادنش به مقامات ایران موجب شد که او علیرغم مخالفت های امریکا عازم مصر شود و مقامات امریکا هم از آنجا که در جهان فقط امریکا و مصر مانده بودند بیم آن داشتند که با انصراف شاه از سفر به مصر او قصد بازگشت به امریکا کرده و دوباره مخمصه جدیدی برای آنها بوجود آورد و لذا با اکراه تمام تسلیم سفر او به مصر شدند که انور سادات از او درست مانند یک شاه استقبال کرد و به گرمی او را پناه داد. خود انورسادات نیز چندی بعد توسط انقلابیون مسلمان مصری پیرو انقلاب اسلامی ایران ترور شد و به قتل رسید.

6- پیدا کردن کانال های مذاکرات محرمانه با ایرانیان: روز 28 نوامبر بنی صدر از وزارت خارجه ایران بر کنار شد و قطب زاده جانشین او گردید. امریکایی ها از طریق وکیل فرانسوی بنام کریستیان بورگ و بازرگان آرژانتینی بنام هکتور ویلالون که با بنی صدر و قطب زاده که از اعضای شورای انقلاب بودند ارتباط داشتند، در اوج ناامیدی، راه تازه ای را یافتند، در 18 ژانویه 1980 (28 دی 1358) هامیلتون جردن و هال ساندرس (معاون وزارت خارجه امریکا در امور خاورمیانه و آفریقا) برای دیدار محرمانه ای با این دو تن به لندن رفتند. از هنگامی که با بورگه و ویلالون آشنا شدند به مدت دو ماه هر لحظه چشم براه خبر تازه ای از مذاکرات محرمانه آنها با قطب زاده بودند که جزئیات این ملاقات ها و یاس و امیدها در کتاب هامیلتون جردن مشروحا آمده است. اشتباه امریکایی ها این بود که قطب زاده را نماینده انقلاب اسلامی می دانستند و منتظر شنیدن اخباری از مذاکره با او بودند. بهرحال پس از دوماه، با عزیمت شاه از پاناما این مذاکرات هم شکست خورد زیرا رهبران ایران معتقد بودند که امریکا شاه را از پاناما فراری داده و این تصور مواضع آنها را شدیدتر کرد و همه راه ها برای قطب زاده و بورگه و ویلالون بسته شد. با توجه به وجود تبعیض نژادی در امریکا و رفتار سفید پوستان با سیاه پوستان و نیز نقش زنان بعنوان کالای تبلیغاتی در غرب، ایران در مقابل تدابیر سیاسی و بسیج امکانات فشار علیه ایران، پیام های انسانی انقلاب را به دنیا اعلام کرد و به منظور نشان دادن منزلت زن و نفی تبعیض نژادی در دیدگاه اسلامی حکومت ایران به دستور امام خمینی در روز 18 و 20 نوامبر از 66 گروگان امریکایی، 13 تن از سیاهپوستان و زنان را آزاد کرد و 53 تن در سفارت امریکا ماندند. بدینوسیله در افکار عمومی امریکا شکافی ایجاد شده و اهداف ایران را از این مبارزه مشخص تر و انسانی تر می کرد. مهم تر از آن این بود که در ایران صحبت از محاکمه برخی از گروگان های عضو سازمان سیا بعنوان جاسوس به میان آمد و این اقدام مورد تائید امام خمینی قرار گرفت. این تصمیم چنانکه دولتمردان امریکا در کتابهای خود نوشته اند وحشت عجیبی در آنها بوجود آورد. آنها در برابر ایران یک گام به پیش و دو گام به پس می رفتند و هدف های ایران به آرامی پیش می رفت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: مناسبتی