کد قالب کانون تاریخ شناسی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 221
بازدید دیروز : 1158
بازدید هفته : 1447
بازدید ماه : 15730
بازدید کل : 42485
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 18 مهر 1402

طلوع تاریخ از مشرق انبیا

و در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه: حق تعالى پيغمبرى از عرب نفرستاده است مگر پنج نفر: هود و صالح و اسماعيل و شعيب و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم كه خاتم پيغمبران است (1).

مترجم گويد كه: مراد از اين حديث آن باشد كه از قبيلۀ عرب بوده باشد، و اين حديث و حديث شامى دلالت مى كند بر اينكه حضرت اسماعيل عرب باشد، و حديث ابو ذر ظاهرش غير اين بود. و ممكن است كه مراد از اين دو حديث اين بوده باشد كه خود به لغت عربى سخن مى گفته و از قبيلۀ عرب بوده باشد، يا آنكه آنها بغير عربى سخن نمى گفته باشند و حضرت اسماعيل بغير لغت عرب نيز سخن مى گفته باشد، و همين روايت را از همين راوى در بعضى از كتب روايت كرده اند مثل روايت ابو ذر كه اسماعيل در آن داخل نيست.

و در حديث صحيح منقول است كه: زراره از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام پرسيد از معنى رسول و نبى؟ فرمود: نبى آن است كه در خواب مى بيند و صداى ملك را مى شنود امّا ملك را نمى بيند؛ و رسول آن است كه صداى ملك مى شنود و ملك را نيز مى بيند.

پرسيد كه: منزلت امام چيست؟

فرمود كه: صداى ملك را مى شنود و ملك را نمى بيند (2).

و به سند معتبر ديگر منقول است كه: حسن بن عباس به حضرت امام رضا عليه السّلام نوشت كه: چه فرق است ميان رسول و نبى و امام؟

آن حضرت در جواب نوشت كه: رسول آن است كه جبرئيل به او نازل مى شود و او را مى بيند و سخن او را مى شنود و وحى بر او نازل مى شود و گاه باشد كه در خواب ببيند مانند خواب ديدن ابراهيم، و نبى گاه سخن مى شنود و شخصى را نمى بيند و گاه شخص ملك را مى بيند بى آنكه از او وحى بشنود، و امام سخن ملك را مى شنود و شخص او را نمى بيند (3).

 


1- . قصص الانبياء راوندى 145.

2- . بصائر الدرجات 368؛ كافى 1/176.

3- . كافى 1/176.

و به سند صحيح از امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه: پيغمبران بر پنج نوعند، كه بعضى صدائى مى شنوند مانند صداى زنجير پس مقصود وحى را از آن مى يابند، و بعضى در خواب وحى بر ايشان ظاهر مى شود چنانچه يوسف و ابراهيم در خواب ديدند، و بعضى ملك را مى بينند، و بعضى در دلشان نقش مى شود و صدا به گوششان مى رسد و ملك را نمى بينند (1).

و در حديث صحيح ديگر منقول است كه: زراره از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام سؤال نمود از معنى رسول و نبى و محدّث؟

فرمود كه: رسول آن است كه جبرئيل عليه السّلام به نزد او مى آيد روبه رو و او را مى بيند و با او سخن مى گويد؛ و امّا نبى، پس او در خواب مى بيند چنانچه ابراهيم ذبح كردن فرزند خود را در خواب ديد، و مثل آنچه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم از ساير پيغمبران پيش از نزول وحى مى ديد تا جبرئيل از جانب حق تعالى رسالت را براى او آورد، و بعد از آنكه نبوّت و رسالت هر دو از براى او جمع شد جبرئيل به نزد او آمد و با او روبه رو سخن مى گفت؛ و بعضى از پيغمبران هستند كه جمع شده است براى ايشان شرايط پيغمبرى و در خواب مى بينند و روح مى آيد و با ايشان سخن و حديث مى گويد بى آنكه او را در بيدارى ببينند؛ و امّا محدّث آن است كه ملك با او حديث مى گويد و او را نمى بيند (2).

و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: انبيا و مرسلون بر چهار طبقه اند: پس پيغمبرى هست كه خبر داده مى شود در امر نفس خودش و به ديگرى تعدّى نمى كند؛ و پيغمبرى هست كه در خواب مى بيند و صداى ملك را مى شنود و در بيدارى ملك را نمى بيند، به احدى مبعوث نگرديده است و بر او امامى هست كه مى بايد او را اطاعت نمايد، چنانچه ابراهيم بر لوط امام بود؛ و پيغمبرى هست كه در خواب مى بيند و صدا مى شنود و ملك را نمى بيند (3)

 


1- . بصائر الدرجات 369.

2- . بصائر الدرجات 370.

3- . در بصائر الدرجات و كافى «مى بيند» به جاى «نمى بيند» .

و فرستاده شده است بسوى گروهى كم يا بسيار، چنانچه حق تعالى در قضيۀ  يونس فرموده است وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (1)، يعنى: «او را فرستاديم بسوى صد هزار كس بلكه زياده بوده اند» ، فرمود كه: سى هزار كس زياده بوده اند بر صد هزار؛ و پيغمبرى هست كه در خواب مى بيند و صدا مى شنود و ملك را در بيدارى مى بيند و او امام و پيشواى پيغمبران ديگر است مثل اولو العزم، و بتحقيق كه ابراهيم نبى بود و امام نبود تا آنكه حق تعالى به او گفت كه إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً (2)، يعنى: «بدرستى كه من گردانيده ام تو را براى مردم، امام» ، پس او گفت وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي (3)، يعنى: «از ذرّيّت من امام قرار داده اى؟» و غرضش آن بود كه همۀ ذرّيّتش امام باشند، حق تعالى فرمود كه لا يَنالُ عَهْدِي اَلظّالِمِينَ (4)، يعنى: «نمى رسد عهد امامت و خلافت من به ستمكاران» يعنى كسى كه صنمى يا بتى پرستيده باشد (5).

مترجم گويد كه: ميان علما خلاف است در تفسير نبى و رسول و فرق ميان اين دو معنى: بعضى گفته اند كه فرق ميان اين دو لفظ نيست؛ و بعضى گفته اند رسول آن است كه با معجزه كتاب آورده باشد، و نبىّ غير رسول آن است كه كتاب بر او نازل نشده باشد و مردم را به كتاب پيغمبر ديگر دعوت نمايد؛ و بعضى گفته اند رسول آن است كه شرعش ناسخ شريعتهاى گذشته باشد و نبى اعم از اين است.

و از احاديث سابقه و غير آنها كه براى خوف تطويل ترك كرديم ظاهر مى شود كه رسول آن است كه در هنگام القاى وحى ملك را در بيدارى بيند و با او سخن گويد، و نبى اعم از اين است. پس نبىّ غير رسول آن است كه ملك را در هنگام القاى وحى نبيند بلكه در خواب بيند يا در دلش به الهام افتد يا صداى ملك به گوشش رسد و ملك را نبيند كه در وقتهاى ديگر غير وقت القاء، ملك را بيند؛ و جمعى از محققين علما نيز به اين نحو فرق كرده اند.

 


1- . سورۀ صافات:147.

2- . سورۀ بقره:124.

3- . سورۀ بقره:124.

4- . سورۀ بقره:124.

5- . بصائر الدرجات 373؛ كافى 1/174.

و در حديث معتبر از ائمه صلوات اللّه عليهم منقول است كه: پنج نفر از پيغمبران سريانى بودند و به زبان سريانى سخن مى گفتند: آدم و شيث و ادريس و ابراهيم و نوح؛ و زبان آدم عربى بود، و عربى، زبان اهل بهشت است، پس چون حضرت آدم مرتكب ترك اولى شد بدل كرد خداى تعالى براى او بهشت نعيم را به بهشت زمين و زراعت كردن، و زبان عربى او را به زبان سريانى؛ و پنج كس از پيغمبران عبرانى بودند كه زبان ايشان عبرانى بود: اسحاق و يعقوب و موسى و داود و عيسى؛ و پنج كس از ايشان عرب بودند:

هود و صالح و شعيب و اسماعيل و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلم؛ و پنج نفر از ايشان در يك زمان مبعوث شدند: ابراهيم و اسحاق بسوى ارض مقدس بيت المقدس و شام مبعوث گرديدند، و يعقوب بسوى زمين مصر، و اسماعيل به زمين جرهم (و جرهم در دور كعبه جمع شده بودند بعد از عماليق، و ايشان را براى اين عماليق مى گفتند كه نسل عملاق بن لوط (1)بن سام بن نوح بودند) ، و لوط را بر چهار شهر مبعوث گردانيد: سدوم و عامور و ضعاف و دارد (2)؛ و سه نفر از پيغمبران پادشاه بودند: يوسف و داود و سليمان؛ و چهار كس پادشاه تمام دنيا شدند، دو مؤمن و دو كافر؛ امّا دو مؤمن: ذو القرنين و سليمان بودند؛ و امّا دو كافر:

نمرود بن كوش بن كنعان و بخت النصر بودند (3).

و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه رسول خدا فرمودند:

حق تعالى مبعوث گردانيد هر پيغمبرى كه پيش از من بوده است بر امّتش به زبان قومش، و مرا مبعوث گردانيده بر هر سياه و سرخ و به زبان عربى (4).

در حديث معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه: حق تعالى هيچ كتابى و وحيى نفرستاده است مگر به لغت عرب، پس به گوشهاى پيغمبران مى رسد به زبانهاى قوم

 


1- . در مصدر «لود» است.

2- . در مصدر «صنعا» به جاى ضعاف، و «داروما» به جاى دارد آمده است.

3- . اختصاص 264.

4- . امالى شيخ طوسى 57.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تاریخ انبیاء
برچسب‌ها: تاریخ شناسی