کد قالب کانون فصل سوم : از ولادت تا بعثت پيامبر اكرم (ص)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کانون فرهنگی وهنری کریم اهل بیت شهر سلامی و آدرس kanoonemamhassan24.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 301
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 332
بازدید ماه : 14615
بازدید کل : 41370
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

نویسنده : مهدی احمدی واکبر احمدی
تاریخ : جمعه 29 مهر 1402

از تولد تا بعثت رسول الله ص

ديدار با بحيراى راهب

پيامبر خدا (ص) در سن نُه تا سيزده سالگى در يكى از سفرهاى تجارتى تابستانى قريش در حدود سال 583 ميلادى همراه عمويش ابوطالب با كاروانى به شام مسافرت كرد. وقتى كاروان به نزديكى شهر بُصرا رسيد، راهبى كه آنجا در صومعه اش زندگى مى كرد، متوجه شد كه ابرى پيوسته بر سر يكى از كاروانيان سايه افكنده يا شاخه درخت سايه خود را بر او مى گستراند.
راهب مسيحى كه نامش ((بحيرا)) بود، از همه كاروانيان دعوت كرد مهمان او باشند، آنها پذيرفتند، اما محمد (ص) را كه كودكى كوچك تر از همه بود جا گذاشتند. بحيرا در ميان مهمانانش آنچه را مى جست ، نيافت ؛ يعنى كسى كه چهره اش در كتابها به عنوان آخرين پيامبر ترسيم شده بود. از آنها پرسيد كه آيا آنها همگى آمده اند؟ وقتى فهميد يكى از آنها نيامده بر آمدن او تاءكيد كرد. وقتى آن بزرگوار آمد مدتى به چهره وى نگاه كرد و او را به لات و عزى سوگند داد كه به سؤ الاتش به درستى پاسخ دهد. حضرت فرمود كه هرگز دروغ نگفته و از لات و عزى نفرت دارد. سپس راهب سؤ الاتى كرده و پاسخ شنيد و از مهر نبوت پرسيد و آن را ديد. دستى بر آن كشيد. آن گفتگو و مهر نبوت او را مطمئن كرد كه اين كودك همان پيامبر موعود است .
راهب ابوطالب را خواست و از او پرسيد: با اين كودك چه نسبتى دارى ؟ ابوطالب گفت : او پسر من است . راهب گفت : نبايد پدر او زنده باشد. ابوطالب گفت : او پسر برادر من است . راهب گفت : پدر او چه شده ؟ ابوطالب گفت : وقتى مادرش به او حامله بود پدرش از دنيا رفت . راهب گفت : درست است . آنگاه به ابوطالب هشدار داد كه پسر برادرش را از شرّ يهود حفظ كند كه او به رسالتى بس بزرگ خواهد رسيد.(92)
يكبار ديگر هم پيامبر خدا با راهبى در بصرا ملاقات كرده و اين بار در جوانى و همراه با كاروان تجارتى خديجه و در كنار ميسره غلام خديجه بود. پيامبر در كنار درختى در نزديكى دير راهب نشسته بود كه راهب از ميسره پرسيد: اين شخص كيست ؟ او گفت : مردى از قريش است . راهب گفت : زير اين درخت جز پيامبر نمى نشيند.(93) در ملاقات دوم نام راهب در بيشتر منابع ذكر نشده (94) و معلوم نيست كه همان راهب قبلى يا راهب ديگرى بوده است .
اين ملاقاتها بهانه اى شد كه بعضى از معاندان و مخالفان اسلام پس از بعثت پيامبر و نزول آيات قرآنى ، پيامبر را متهم كنند كه او مطالب خود را از راهبان دير بصرا فراگرفته و البته غير از اين راهب كسان ديگرى را هم به عنوان معلمان موهوم پيامبر معرفى مى كردند تا از ارزش و عظمت آيات قرآنى بكاهند و اين تهمت بعدها هم از سوى مسيحيان تكرار شد و در طول تاريخ ، همواره آن را مطرح كردند و كتابى به نام مكاشفه بحيرا جعل كردند و آن را به راهب عصر پيامبر نسبت دادند و اين موضوع را در آن گنجاندند.(95)
رويداد ملاقات پيامبر با راهب در قرآن ذكر نشده ولى تهمتهاى دشمنان اسلام و موضوع تعيين معلم براى پيامبر (ص) در قرآن كريم ياد شده است :

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبين (96)
و نيك مى دانيم كه آنان مى گويند: ((جز اين نيست كه بشرى به او مى آموزد.)) [نه چنين نيست ، زيرا] زبان كسى كه [اين ] نسبت را به او مى دهند غير عربى است و اين [قرآن ] به زبان عربى روشن است .

وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُون (97)
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: ((اين [كتاب ] جز دروغى كه آن را بر بافته [چيزى ] نيست ، و گروهى ديگر او را بر آن يارى كرده اند.))

دين پيامبر خدا (ص) پيش از بعثت

شك نيست كه پيامبر گرامى اسلام (ص) پيش از آنكه در چهل سالگى به پيامبرى برسد، خداشناس و اهل عبادت بود. آنچه مورد پرسش است اينكه آن حضرت در آن دوران چه دينى داشت و به محتواى كدام دين عمل مى كرد؟
قرآن كريم در اين باره پاسخ مى دهد:

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإ يمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِر اطٍ مُسْتَقيم (98)
و همين گونه ، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم . تو نمى دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است ؟] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى نماييم ، و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى كنى .
منظور از كتاب در اين آيه قرآن و منظور از ايمان اسلام است و بر طبق اين آيه نمى توان گفت كه او پيش از نبوت به دين خود عمل مى كرد!
در اين باره چند فرضيه وجود دارد:
اول : آن حضرت به پيروى از هيچ دينى تكليف نداشت و فقط به يافته هاى عقلى خود عمل مى كرد.
اين فرضيه پذيرفته نيست . چون از نظر روايات تاريخى مسلم است كه او قبل از بعثت عبادت مى كرد و طواف خانه خدا مى نمود و به يك سلسله اصول و آداب پايبند بود و اين به خوبى نشان مى دهد كه از شريعتى پيروى مى كرده است .
دوم : آن حضرت از يكى از پيامبران الهى مانند نوح ، ابراهيم ، موسى يا عيسى (عليهم السلام ) پيروى مى كرد.
پيروى از نوح و موسى (عليهما السلام ) بسيار بعيد مى نمايد. چون دين اين دو پيامبر با آمدن ابراهيم و عيسى (عليهماالسلام ) نسخ شده بود. پس بايد آن حضرت از دين عيسى پيروى مى كرد. چون در آن زمان دين حق همان دين عيسى بود؛ اما بايد گفت كه در زمان پيامبر اسلام (ص) دين عيسى تحريف شده بود و به قول شيخ طوسى در آن زمان شريعت عيسى قطع شده و نقل آن مندرس گرديده بود و تا عيسى اتصال نداشت .(99) از آن گذشته پيامبر در محيطى زندگى مى كرد كه هيچ گونه اطلاعى از دين عيسى نداشتند و بيشتر مردم بت پرست بودند و اندكى هم كه خداشناس بودند خود را از حنفا(پيروان ابراهيم ) مى دانستند و هرگز نقل نشده كه پيامبر در دوران قبل از بعثت با مسيحيان تماس بگيرد و چون درس نخوانده بود از كتابهاى آنان نيز استفاده نكرده بود.
بعضى گفته اند: پيروى پيامبر از يكى از پيامبران گذشته سبب مى شود كه آن پيامبر از پيامبر اسلام افضل باشد و اين برخلاف مسلمات است و پيامبر اسلام حتى پيش از بعثت از تمام پيامبران افضل بوده است .

 

سيد مرتضى در پاسخ به اين اشكال گفته است : به فرض پيروى اسلام از پيامبر سابق ، لازم نمى آيد كه وى غير برترر باشد. چون ممتنع نيست كه خداوند آنچه از شرايع پيشين بر آن حجت قائم شده بر او واجب كند و اين به صورت اقتدا و اتباع نباشد.(100) پيروى از دين يك پيامبر در واقع پيروى از دين خداست و اين گوياى افضل بودن يا نبودن نيست . پيامبر اسلام (ص) حتى پس از بعثت نيز به پيروى از ابراهيم ماءمور مى شود و اين دليل بر افضل بودن ابراهيم نيست .
سوم : آن حضرت به شريعت سابق متعبد نبود، بلكه به شرع خود عمل مى كرد و پيش از شريعت هم به او وحى مى شد و فرشته اى از جانب خداوند احكام شرع را به او ياد مى داد، ولى او ماءمور تبليغ نبود و در چهل سالگى كه به رسالت نايل گرديد به تبليغ ماءمور شد.
برخى از متكلمان و دانشمندان مانند شيخ طوسى ، ميرزاى قمى و علامه مجلسى اين فرضيه را پسنديده اند.
شيخ طوسى مى گويد: پيامبر به شرع خود متعبد بود و پيش از بعثت مطالبى كه مخصوص خود آن حضرت بود به او وحى مى شد و او به وحى عمل مى كرد.(101) ميرزاى قمى حديث معروفى را دليل اين قول فرض كرده كه پيامبر (ص) فرمود: ((كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين : من در آن هنگام كه آدم ميان آب و گل بود، پيامبر بودم .))(102)
مرحوم مجلسى نيز بر اين قول اصرار دارد و آن را به آثار معتبر و اخبار مستفيض مستند مى داند.(103) اين در حالى است كه از مجموع روايات علامه مجلسى در اين باب جز سه روايت ، دلالت چندانى بر مدعاى او ندارد. آن سه روايت عبارتند از:
1. امام باقر (ع) فرمود: ((نبى )) كسى است كه در خواب [فرشته را] مى بيند، مانند رؤ ياى ابراهيم (ع) و نيز آنچه پيامبر خدا (ص) پيش از وحى در زمينه نبوت مى ديد، تا اينكه جبرئيل از جانب خداوند نزد او آمد.(104)
2. روايت مشهور پيامبر (ص) كه كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين . در برخى از روايات چنين آمده است : كنت نبيا و آدم بين الروح و الجسد:(105) من پيامبر بودم در حالى كه آدم ميان آب و گل و يا ميان روح و جسم بود.
3. روايت اميرمؤمنان (ع) درباره پيامبر (ص) كه فرمود:

 

َ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَه (106)
به تحقيق از وقتى كه پيامبر از شير گرفته شد، خداوند بزرگ ترين فرشته خود را ماءمور تربيت او كرد تا شب و روز او را به راههاى بزرگوارى و زيبايى هاى اخلاقى عالم راهنمايى كند.
به اعتقاد ما روايت نخست بر مدعاى مرحوم مجلسى دلالت روشنى ندارد. چون در آن روايت تنها از رؤ ياى پيامبر پيش از رسالت سخن گفته شده و آن ممكن است درباره اصول اعتقادات يا آماده سازى پيامبر براى رسالت باشد و اين منافات با آن ندارد كه پيامبر در آن زمان در احكام شرع از پيامبران پيشين پيروى مى كرده است ؛ بخصوص اينكه تاريخ نماز و روزه و زكات و برخى از احكام ، در كتابهاى تاريخى مشخص شده و معلوم است كه مربوط به دوران پس از بعثت است .
روايت دوم ، حديث مرسلى است كه از طريق شيعه سندى براى آن ديده نشد و از اين گذشته اين حديث درباره عالم ارواح پيش از خلقت آدم است كه گاهى از آن به عالم ذر تعبير آورده مى شود و در روايات معتبر نقل شده كه روح محمد (ص) نخستين چيزى است كه آفريده شد. نيز خداوند به عيسى (ع) وحى كرد كه به محمد ايمان بياور و امت خود را فرمان بده كه به او ايمان بياورند.(107) اين مطالب تنها دليل بر شرافت و فضيلت و برترى شاءن و مرتبه پيامبر اسلام (ص) نسبت به پيامبران ديگر است و اينكه همه پيامبران مژده دهنده وجود مقدس آن حضرت بودند و اين روايت دليل آن نمى شود كه پيامبر اسلام (ص) پيش از بعثت هم پيامبر بوده و به شرع خود عمل مى كرده است .
روايت سوم درباره تاءييد پيوسته پيامبر از سوى خداست و اينكه او هميشه موفق به انجام كارهاى نيك و داشتن مكارم و محاسن اخلاق بوده است و دليل داشتن شريعت حتى پيش از بعثت نيست ؛ به طورى كه قرآن به آن تصريح مى كند. پيامبر خدا پيش از بعثت انتظار نزول قرآن را نداشت :

 

وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهيراً لِلْكافِرين (108)
و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش .
دليل ديگر مرحوم علامه مجلسى اين است كه حضرت عيسى و يحيى (عليهماالسلام ) بر طبق آيات قرآنى در كودكى پيامبر بوده اند و چون پيامبر اسلام افضل پيامبران است بايد اين فضيلت در او هم باشد.
اثبات اين مطلب دشوار است و افضل بودن پيامبر اسلام (ص) به نحو كلى است و لازمه آن بهره مند بودن از همه معجزات پيامبران گذشته نيست و مى دانيم كه پيامبر اسلام عصايى چون عصاى موسى نداشت .
به نظر مى رسد كه پيامبر اسلام (ص) در دوران پيش از بعثت از شريعت ابراهيم پيروى مى كرد و در آن زمان افرادى كه در مكه خداشناس بودند خود را حنيف و پيرو آيين ابراهيم مى دانستند و حنيف يعنى كسى كه دين درستى دارد.(109) و اين لقب دين ابراهيم است . در قرآن هم آيين ابراهيم دين حنيف معرفى شده است و جالب اينكه به پيامبر اسلام (ص) دستور داده شده كه از آيين پدرش ابراهيم پيروى كند و از زبان پيامبر نقل شده كه من پيرو دين حنيف ابراهيم هستم :

 

ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين (110)
سپس به تو وحى كرديم كه : ((از آيين ابراهيم حق گراى پيروى كن ، [چرا كه ] او از مشركان نبود)).

 

قُلْ إِنَّني هَداني رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين (111)
بگو: ((آرى ! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است : دينى پايدار، آيين ابراهيم حق گراى ! و او از مشركان نبود.))
بر طبق اين آيات پيروى پيامبر اسلام (ص) از آيين توحيدى و پاك ابراهيم نه تنها براى او نقص نبود، كه به آن افتخار مى كند.
دين ابراهيم ريشه اسلام و پيامبر اسلام (ص) تكميل كننده دين اوست :

 

ْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمين ...(112)
و در دين بر شما سختى قرار نداده است . آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است ] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد.
حال مى گوييم : وقتى پيامبر اسلام (ص) حتى پس از بعثت خود، خود را پيرو آيين ابراهيم مى داند، آيا درست تر آن نيست كه بگوييم : آن حضرت پيش از بعثت نيز به شريعت ابراهيم عمل مى كرد؛ همان گونه مردم موحد مكه ، پيرو دين حنيف ابراهيم بودند و در تاريخ از افرادى مانند ورقة بن نوفل و عبيدالله بن جحش و عثمان بن حُويرث و زيد بن عمرو نام برده شده كه در مكه پيرو دين حنيف ابراهيم بودند.(113) اينان با دين مسيح - كه دين بر حق آن زمان بود - آشنايى نداشتند و حنيفيت را بهترين دين مى دانستند. امية بن ابى الصلت كه خود از حنفا و اهل ((تحنّث ))(114) بود، مى گويد:

 

 

 

كل دين يوم القيامة عندالله   الاه دين الحنيفية زور(115)

 

ديگر اينكه پدر و نياكان پيامبر اسلام همگى بر دين حنيف ابراهيم بودند. اصبغ بن نباته از اميرمؤمنان (ع) نقل مى كند كه فرمود: ((به خدا سوگند كه نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف هرگز بتى را پرستش نكردند. گفته شد: پس به چه چيزى عبادت مى كردند؟ فرمود: آنها مطابق دين ابراهيم عبادت مى كردند. و به سوى كعبه نماز مى خواندند و به اين دين ملتزم بودند.))(116)

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: تاریخ اسلام
برچسب‌ها: تاریخ شناسی